سفارش تبلیغ
صبا ویژن
خدایا به تو پناه مى‏برم که برونم در دیده‏ها نیکو نماید و درونم در آنچه از تو نهان مى‏دارم به زشتى گراید ، پس خود را نزد مردم بیارایم به ریا و خودنمایى که تو بهتر از من بدان دانایى ، پس ظاهر نکویم را براى مردمان آشکار دارم و بدى کردارم را نزد تو آرم تا خود را به بندگان تو نزدیک گردانم ، و از خوشنودى تو به کنار مانم . [نهج البلاغه]
 
شنبه 92 آبان 4 , ساعت 1:0 عصر


یادت هست می دانم..

توهم مثل من در همان لحظه ها سیر می کنی...

فقط من اما امسال..حالم فرق دارد

اشک چشمانم می بارند و می بارند...

_: خانم ا ناراحت نباشید دیگه آخه دیگه پیش نمیاد

من با م... جوووون برم مسافرت

$:آخه بچه از درست می مونی درست مهمتره

_:بخدا میام درسمو می رسونم ناراحت نباشید دیگه

$: باشه برو خوش بگذره( با اخم)

بالهای پروازم را خودم می دیدم شما را نمی دانم..

شب را تاصبح می خندیدم...

خنده های از ته دل...

تو را که دیدم..

همانجا همان لحظه نمیدانم دیدی یا نه اما..

قلبم از هیجان...

چقدر دوستت دارم..

" من عاشق اتوبانم.. زنجان-تهران"

دلم خنده می خواهد...از ته دل در کنار تو...

آنقدر بخندم که اشک چشمانم جاری شود...





لیست کل یادداشت های این وبلاگ